ویچر3Witcher) 3)-قسمت دوم
مثل بازیهای قبلی در قالب گرالتِ ریویایی بازی میکنید؛ یک ویچر و یک تنهای یکهتاز که با استفاده از خونِ جهشیافتهای که در رگهایش جاری است،
شمشیربازی، کیمیاگری، کمی جادو و مهارتهای گرگوارش در ردیابی، هیولا شکار میکند و دردسرهای بزرگ و کوچک فقیرترین مردم تا ثروتمندترین و مغرورترین پادشاهان را حل و فصل میکند.
او همهچیز است. یک کاراگاه قرون وسطایی، یک کابویِ خوشمرام،
مزدوری که برای سکههای طلا، تواناییهایش را میفروشد اما اخلاقیاتش را نه. و درنهایت،
یک تکافتادهی مسافر که شامش را زیر مهتاب میخورد و ممکن است طوری در عمق طبیعت نفوذ کند که برای روزها چشمش انسانی را نبیند.
او سوار بر اسب، از این روستا به آن شهر میتازد و آهستهآهسته در دل زندگی مردم و مشکلاتشان غرق میشود.
در دل مشغولیهایی که کسی جز یک ویچر، قادر به حلشان نیست. در زمانی که دنیا در جنگ و دستانِ شیطان گرفتار شده،
او است که در ازای یک کیسه طلا، نیروهای خبیث را فراری میدهد، از حقیقت یک توطئه پرده برمیدارد،
مچ غارتگران را میگیرد، درد مردم را میبیند یا سر یک هیولای موذی را قطع میکند.
اما مهم نیست این هیولاها چقدر زشت و ترسناک هستند، همیشه وحشتناکترین و غیرقابلکنترلترین هیولاها، بخش تاریک انسانها هستند
که ایستادگی در برابرشان، سختتر از هر ماوراطبیعهای است. موهایش سفید است.
اتفاقاتِ گذشته را میتوان را از روی زخمهای صورتش تشخیص داد و در صدایش خستگی و تاریکی بتمن و زیرکی و هوشِ لُرد بیلیش موج میزند.
هرچند مثل آن دوتا آنقدرها هم بیاحساس نیست. فقط کافی است ببینید چگونه دلش در به یاد آوردن دختر خواندهاش به لرزه میافتد
که اصلا شک میکنید، این همان هیولاکُش خشن چند دقیقه قبل است.
ویچر3Witcher) 3)-قسمت دوم
خلاصه اینکه او یکی از همان قهرمانهای کهنالگوی آشنایی است که شاید همانند او را بارها دیده باشید،
اما نویسندگان هویتی ویژه به او بخشیدهاند و گرالت را به عنوان یک ویچر با دریایی از صفات و تعریفاتِ گوناگونش،
بهیادماندنی ساختهاند. همانطور که مردانِ سیاهپوشِ شب در «بازی تاج و تخت»، اصلیترین محافظانِ سرزمین هستند
و کسی جز ما از آن اطلاع ندارد. ویچرها هم همچون دیواری سیار میمانند که هروقت لازم باشد
آن را به دور انسانیت میکشند تا مبادا سرما و سیاهی، آخرین قطراتِ نور را به فساد و تباهی بکشد.
یکی از بزرگترین دستاوردهای سیدی پراجکت این است که گرالت ریویایی را به عنوان یک ویچرِ واقعی بازآفرینی کرده است.
در قسمت قبلی، خصوصیاتِ ویچری گرالت چندان در عمل قابلدیدن نبود،
اما «وایلد هانت» با استفاده از داستانگویی بیوقفه و متصلش که در دورافتادهترین ماموریتهایش نیز یافت میشود،
گرالت را به یکی از بهیادماندنیترین کاراکترهای سالهای اخیر بدل میکند. ستارهی ردیف اول افسانهی «وایلد هانت»،
همین گرالت و سفرهایش است. به همین دلیل اگر با داستانِ مجموعهی «ویچر» آشنایی ندارید، زیاد مهم نیست.
«وایلد هانت» وقتش را سر توضیح دادنِ فهرستِ کاراکترهای پرتعداد یا پلاتِ پرپیچوخماش حرام نمیکند؛
جایی که همیشه درگیریهای سیاسی و دسیسهچینیهای نظامی پادشاهان و ساحران بهطرز غیرقابلاجتنابی
به داخل زندگی شخصی و عاشقانهی گرالت راه پیدا میکنند. در «وایلد هانت» شاهد رویدادها و روایتهای بسیاری هستیم
که همانقدر که طرفداران قدیمی را خوشنود میکنند، تازهواردها را سردرگم خواهد کرد.
اما ماجرای اصلی همیشه روشن و قابلدنبال کردن است. گرالت به دنبالِ دختر خواندهاش، سیری، که حکم فرزند واقعیاش را دارد،
میگردد. دختری که او هم تاحدودی ویچر محسوب میشود و مرام و مسلک ویچرها در رگهایش جاری است.
این درحالی است که سیری در آن واحد تحت تعقیب شوالیههای شبحگونهای معروف به «وایلد هانت» نیز است.
چرا سیری برای پادشاهِ هانت مهم است؟
جواب هرچه باشد، گرالت مطمئن است که چیز خوبی نخواهد بود. حالا شاهد ویچری هستیم که بخش عظیمی از داستان را به هر دری میزند
و برای دیگران هزار جور کار انجام میدهد تا اطلاعاتی برای زدنِ ردِ دخترش پیدا کند.
ویچر3Witcher) 3)-قسمت دوم
اما این تعقیب و گریزِ اسرارآمیز و جذاب، داستان اصلی «وایلد هانت» نیست.
ماجرای اصلی به سادگی همان زندگی کردن به جای یک هیولاکُشِ دورهگرد،
در دنیای تماما زنده و تپندهی بازی است. همان ویچر بودنی که به آن اشاره داشتم.
با اینکه داستانپردازی خط اصلی قصه، به جز برخی اوقات که کش میآید، طولانی، احساساتبرانگیز و درگیرکننده است.
اما همین دنبال کردن زندگی روزمره و عادی (بخوانید غیرعادی) یک ویچر است
که بزرگترین دستاورد هنر بازیسازی سیدی پراجکت را ثبت میکند و «وایلد هانت» را از بازیهای محیطِ بازِ همسبکش در این زمینه به جایگاهی بالاتر میرساند.
مسئله این است که هیچ جای بازی از دیگری جدا نیست.
برخلاف دیگر بازیهای محیطِ باز که بازیکننده از مردم ماموریتهای یکخطی و در حد:«فلان کار را برای من انجام بده؟» میگیرد.
در «وایلد هانت» ماموریتهای فرعی نیز شامل داستانهای شنیدنی و غافلگیرکنندهای هستند
که از تکهای از دنیای ویچر پرده برمیدارند و آرام آرام به این دنیای وسیعِ گرافیکی، زندگی میبخشند.
ممکن است ماموریتی که از یک پیرزن برای شکار ارواحِ دزدِ خانهاش گرفته باشید،
به بچههایی ختم شود که والدینشان را در جنگ از دست دادهاند
یا کمک کردن به یکی از دوستانتان در بازسازی کافهاش به یک پروندهی قاتل سریالی بیرحم بیانجامد.
آنقدر داستانپردازی فعالیتهای فرعی بینظیر و عمیق است که مطمئنم رسیدن به پایان داستان اصلی به آخرین اولویتتان تبدیل میشود.
سیدی پراجکت به زیبایی نشان میدهد که واژهی «نسلبعدی»
فقط در گرافیک سرسامآور خلاصه نشده است. «نسلبعدی» یعنی نسل بعدیِ داستانگویی در رسانهی بازیهای ویدیویی.
اگر در کتابها و فیلمها مجبوریم در یک دنیای بزرگ، فقط خط داستانی نویسنده را دنبال کنیم
یا دنیا را از چشم کارگردان ببینیم، یک بازی ویدیویی این آزادی را بهمان میدهد تا وسط راه افسار اسبمان را بکشیم
و به سوی قصهای دیگر و مکانی دیگر رهسپار شویم.
البته همهچیز برای بازیهای ویدیویی به این سادگیها هم نیست.
برای آزاد گذاشتن بازیکننده در دنبال کردن گوشه گوشهی دنیایتان، باید عناصر و قوانین زیادی را برای جلوگیری از شکستنِ حس غوطهوری بازیکننده در نظر گرفت.
تازه، باید بازیکننده را با خلق محتواهای باکیفیت ترغیب به اکتشاف کرد.
یک روایت خطی بهتر از دنیای بزرگی است که خالی و بیروح رها شده است.
«ویچر۳» در این زمینه ناامیدتان نمیکند. برای همین است که باید آن را یک بازی نسلبعدی بدانیم.
از بچههایی که با زبان کودکی دربارهی چیزهایی که از والدینشان شنیدهاند،
حرف میزنند گرفته تا نفوذ به زندگی مردم از طریق ماموریتهای فرعی
. تمام اینها کاری میکنند تا آن کلبهها، مزارع و رفت و آمدهای مردم به چیزی فراتر از مُدلهایی برای پر کردن فضا صعود کنند.
روایت چندشاخه و پرجزییات این بازی کاری میکند تا از این به بعد
به بازیهای محیط باز به چشم دیگری نگاه کنید و به این فکر کنید که واقعا مدیوم بازی هنوز کشف نشده است.
ویچر3Witcher) 3)
ستاره بازی ایران بر آن است تا به روز ترین اطلاعات حوزه گیم را در اختیار شما عزیزان قرار دهد تا در کنار خرید از psstar.ir از اطلاعات و اخبار روز گیم با خبر باشید.
برای دریافت و اطلاع از بروز ترین اخبار بازی ها با ستاره بازی ایران همراه باشید.
اخبار سایت ستاره بازی